١- در الگوی روایی فیلم ، زمانِ صفرِ داستانی یا زمانِ مرجع نداریم یعنی روایت از نظرِ زمانی ، دورنمایِ مرکزی یا پرسپکتیو ندارد بلکه اتفاقات روی هم تا میشوند و در واقع قصهٔ روی خودش خم میشود ، لذا گاه احساس میکنیم به یک تناقض زمانی برخورد کردهایم.
٢ - این گرداب های زمانی فیلم است که یا به بازنماییِ ناخودآگاهِ بعضی از شخصیت ها می پردازد ، و یا به صورت کابوس یک شخصیت به بیداری دیگری رسوخ می کند ؛ در واقع ، وقایع همدیگر را صدا میزنند و به شکل پژواکگونهای روی هم میافتند تا از همجواری این تصاویر ، ساختارِ باشکوه نهایی مثل یک تابلوی پر جزئیات نقاشی شکل بگیرد.
٣ - در این فیلم ما به جای غافلگیریِ داستانی ، غافلگیریِ فرمی داریم ؛ به این شکل که الگوهای زمانی به صورت یک جزءِ غیرعادی تکرار می شود .
۴ - زوجهای فیلم ، آینههای موازی همدیگرند. این آینهها تخت نیستند و تصویر منعکس شده، اغلب کمی متفاوت با خود سوژه است
۵ - تا جایی از فیلم ، پیرنگ روی محور افقی زمان جلو میرود اما به تدریج نوعی ادغامِ عمودی میان اتفاقاتِ ناهمزمان به وجود میآید .
۶ - در هندسه به بعضی از فرم ها ریکِرسیو یا بازگشتی می گویند . یعنی هر بخش کوچکی از کلیت ، خودِ همان کلیت است ؛ مثل نقشهای تکرار شونده یِ قالی ، که هر جزء از آن ، خود شمای کامل طرحِ قالی است ؛ شما هر صحنه از فیلم ماهی و گربه را که انتخاب کنید ، تقریباَ کلِ فیلم در همان صحنه جریان دارد.
٧ - از نظر میزانسنی ، عمق میدان ، ایده اصلیِ سبکِ فیلم است. سطوح پیشزمینه، میانزمینه و پسزمینه مدام در رقابت با یکدیگر قرار میگیرند و حرکت در عمق میدان کندتر به نظر میرسد و زمان در پس زمینه ، به شکل ترسناکی در مقایسه با پیشزمینه کِش میآید .
٨ - فیلم ماهی و گربه پُر از جزئیاتی است که از مسیری صحیح به سوی کل می روند .
٩ - ماهی و گربه را میتوان اینگونه توصیف کرد: یورشِ بازگشت. بازگشت چه چیز؟ بازگشتِ بخشهایی از قطعات روایی در طول فیلم.
١۰ - در حالت مقیاس-بزرگ (large-scale) میشود گفت روایت این فیلم یک مقدمه دارد، یک موخره و سه چرخهی اصلی در وسط.
، ,فیلم ,یک ,روی ,؛ ,ماهی ,و گربه ,ماهی و ,فیلم ، ,فیلم ماهی ,عمق میدان
درباره این سایت